پروفایل کاربری


شب عشق

عشق شراب است ومن مست عشقم

شب عشق

نام: رضا
.........................................................
جنسیت: مرد
.........................................................
محل سکونت:
.........................................................
سن: 12 / 8 / 1375
.........................................................
میزان تحصیلات:
.........................................................
شماره تماس:
.........................................................
ایمیل و ای دی یاهو:
.........................................................
درباره من: به چشمانت بياموز هر کس ارزش ديدن ندارد به دستانت بياموز که هر گل ارزش چيدن ندارد به قلبت هم بياموز که هر کس کنج آن جايي ندارد ميکشمت اگه يه روز با غريبه ببينمت گل مني نميزارم دست ديگه بچينتد گولم زدي اما بدون يه روز سراغ تو ميام با خنجري تشنه واسه سينه داغ تو ميام ميميرمو ميسوزم از اين حيلو و نيرنگ تو مگه چه کردم با دلت عمري بودم تو چنگ تو قانون تو تو عاشقي هوسه مي کشمت دستم بهت برسه دو ته سيگار مونده رو ميز يه ماتيکي يکي تميز گفتي به من تنها بودي کي بوده پس اينجا عزيز واي که دلم داره ديگه دغ ميکنه پر ميزنه شب خوشيت تموم ميشه صبح منم سر ميزنه نفس نفس ميزنم و از دور تماشات مي کنم رفتي با اون مرد غريب نديدي نگات ميکنم قانون تو تو عاشقي هوسه مي کشمت دستم بهت برسه رفتنت آغاز ويرانيست حرفش را مزن ابتداي يك پريشاني است حرفش را مزن گفته بودي چشم بردارم من از چشمان تو چشمهايم بي تو باراني است حرفش را مزن آرزو داري ديگر بر نگردم پيش تو راهمان با اينكه طولاني است حرفش را مزن دوست داري بشكني قلب پريشان مرا دل شكستن كار آساني است حرفش را مزن خورده بودي سوگند روزي عهد مارا بشكني اين شكستن نامسلماني است حرفش را مزن ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره . رنگ چشاش آبی بود . رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ… وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش بگیرم مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه . دوستش داشتم . لباش همیشه سرخ بود . مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه … وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد. دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم . دیوونم کرده بود . اونم دیوونه بود . مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد . دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم . می دونست وقتی نگام می کنه دستام می لرزه . اونوقت دور لباش هم قرمز می شد . بعد می خندید . می خندید و… منم اشک تو چشام جمع میشد . صدای خنده اش آهنگ خاصی داشت . قدش یه کم از من کوتاه تر بود . وقتی می خواست بوسش کنم ٫ چشماشو میبست ٫ سرشو بالا می گرفت ٫ لباشو غنچه می کرد ٫ دستاشو پشت سرش می گرفت و منتظر می موند . ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ....♥ ......♥......................♥...♥ ..........♥.............♥............♥ ..............♥.....♥...................♥ ...................♥.....................♥ ................♥......♥..............♥ ..............♥.............♥....♥ .............♥ ...........♥ ..........♥ .........♥ .........♥ ..........♥ ..............♥ ...................♥ ..........................♥ ...............................♥ ....................................♥ .........................................♥ ...................................♥ .........................♥ ....................♥ .............♥ .....♥ ...♥ .♥.............................♥....♥ ♥...........................♥......... ♥ .♥......................♥................♥ ..♥...................♥..................♥ ...♥.......... .......…….. ......... ♥ .....♥................................♥ ........♥.........................♥ ...........♥...................♥ ..............♥..............♥ ..................♥.......♥ .....................♥..♥ .......................♥ ●••▪· پاییز را دوست دارم ●••▪· پاییز را دوست دارم… بخاطر غریب و بی صدا آمدنش بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش بخاطر رفتن و رفتن… و خیس شدن زیر باران های پاییزی بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش بخاطر شب های سرد و طولانی اش بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام بخاطر پیاده روی های شبانه ام بخاطر بغض های سنگین انتظار بخاطر اشک های بی صدایم بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام بخاطر معصومیت کودکی ام بخاطر نشاط نوجوانی ام بخاطر تنهایی جوانی ام بخاطر اولین نفس هایم بخاطر اولین گریه هایم بخاطر اولین خنده هایم بخاطر دوباره متولد شدن بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز و من عاشقانه پاییز را دوست دارم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در - ساعت - توسط
|


Power By: LoxBlog.Com